پارسال شرکتمون یک جلسه کوچینگ پول داده بود برام.
کوچ (coach) پرسید، «هدفت چیه برای یک سال آینده؟»
گفتم، «دوست دارم تو دانشگاه برکلی درس بدم دوباره، مثل چندین سال قبل، ولی ایندفعه توی دانشکده حقوقش.»
گفت، «خب چیکار کردی تا الان برای جلو بردن این؟»
گفتم «به دو تا از مسئولین دونپایه دانشکده ایمیل زدم ۲ هفته پیش؛ منتظرم؛ اگه جوابی نیومد، ایمیل میزنم به بالاتریاشون، بعد به بالاتریای اونا، تا بالاخره اینقدر برم بالا تا یکی جواب بده.»
گفت «خره!» [اینو من اضافه کردم، تو تداعی اون لحظه تو ذهنم - ایشون نگفت خره! ولی میبینید چرا الان!] — گفت: «خره! چرا از پایین شروع میکنی بری بالا؟! از بالا شروع کن بیا پایین!! همین امروز ایمیل بزن به رییس کل دانشکده حقوق بگو میخوام درس بدم! اگه جواب نداد هفته دیگه ایمیل بزن به معاونش! هفته بعدش به معاون اون!!»
“START FROM THE TOP!”
دیدم راست میگه واقعا، به دودلیل:
(۱) اکثر موقعها ما خودمونیم که خودمون رو دست کم میگیریم! فکر میکنیم کارمون ارزشش کمه یا وقت دیگران از وقت ما مهمتره یا اعتماد به نفسمون کمه میخوایم ریسک حرکت روبیاریم پایین؛ از پایین شروع میکنیم میریم بالا؛ در حالی که efficient تر و قویتر ممکنه این باشه که از بالا شروع کنیم بیایم پایین.
(۲) به «هدف» رسیدن (در این مثال، قبولی اینکه من درس بدم، یا مثلا شغلی رو گرفتن) تنها یک بعد موفقیته. در حالی که خیلییییی بعدهای دیگه هم هست. مثلا حتی اگه رییس کل هم بگه نه، یا جواب نده اصلا، باز احتمالش هست که یادی از من و درخواستم تو ذهنش بمونه؛ یا شاید جواب که داد بگه نه، بعد من تو لینکداین اضافهاش کنم، حالا شد کانکشنی؛ شاید پسرخالش همکارم دراومد ندانسته؛ یا شاید گفت نه، ولی پسفردا رفت یه دانشگاه کوچکتر گفت بیا اونجا؛ یا اصلا، ایمیل رو هم اگه باز نکرد، خود این نوشتن تمرینی میشه برا من که چجوری مثلا به یه رییس کل ایمیل بزنم.
دمتون گرم، شما والایین و از بالا هم شروع کنین!
![](https://static.wixstatic.com/media/4b57be_749b75a4dccc4e70a3c30d3286bbbd94~mv2.jpg/v1/fill/w_750,h_711,al_c,q_85,enc_auto/4b57be_749b75a4dccc4e70a3c30d3286bbbd94~mv2.jpg)
![](https://static.wixstatic.com/media/4b57be_8342146474774e489860281b01fb099a~mv2.png/v1/fill/w_980,h_980,al_c,q_90,usm_0.66_1.00_0.01,enc_auto/4b57be_8342146474774e489860281b01fb099a~mv2.png)
Commentaires