Personal Branding
چی هست؟ و چرا باید انجام داد؟
—————
تا حالا شده سفر باشید، شاید در ایالت دیگری، یا کشور دیگری، و خسته تو راه؛ گشنتون شده باشه، و هیچ جا رو نشناسید؟
یهو تابلوی McDonald’s رو میبینید، و خوشحال میشید، چون حداقلش اینه که میدونید کیفیت غذا - خوب یا بد - دقیقا همون خواهد بود که انتظارش رو دارید.
قبل از اینکه برید تو اصلا، میدونید، دقیقا، که چه غذایی، و به چه قیمتی، دریافت خواهید کرد.
میدونید، دقیقا، که چقدر باید منتظر بمونید تا غذاتون حاظر بشه.
میدونید، دقیقا، که از کردیت کارد میتونید استفاده کنید؛ و اگر کیفیت غذا اونی نبود که انتظار داشتید، از چه راهی میتونید شکایتتون رو ابراز کنید.
این همهههههه اطلاعات، با دیدن یک تابلو - یک نماد، یک کلمه - در ذهن شما بیدار شد.
—————
Personal branding
یعنی توانایی انجام این کار در حیطه شخصی - و کاری.
شده برید جلسهای، و کسی بیاد، و در عرض ۳۰ ثانیه صحبتی که ایشون میکنه شما بفهمید که ایشون رییسه، رییس چه بخشیه، خوشصحبته، یا کاربلده؟
برعکسش هم شده — بعد از ۵ دقیقه صحبت نفهمید اصلا طرف چیمیگه، کیه، وظیفهاش چیه، کجای پروژه ایستاده؟
یک personal branding قوی میتونه کلی اطلاعات مثبت راجع به شما در اسرع وقت به اطرافیانتون منتقل کنه. («فلانی خیلی حالیشه!» «فلانی خیلی مهمه تو شرکت!»)
یک personal branding ضعیف میتونه اطرافیانتون رو سردرگم کنه. («من اصلا نمیدونم این یارو چرا تو میتینگه!»)
یک personal branding بد میتونه کلی اطلاعات منفی راجع به شما در اسرع وقت به اطرافیانتون منتقل کنه. («فلانی از زیر کار در رو عه!» «فلانی زیر آب زنه!»)
—————
ارکان یک personal branding قوی
Personal branding
یک امر شخصیه.
بسته به اهداف، تواناییها، و تجربههای شما داره.
به نظر من و، برای ساختن یا قویتر کردن personal brand خودتون، میتونید روی سه رکن اصلی فکر کنید:
اول: خودتون دوست دارید بقیه شما رو چجور انسانی بدونن؟ این رکن تلفیقی هست از اونچه که هستید و اون چه که میخواهید باشید. مثلا: مهربان، پر حوصله، با ادب.
دوم: دوست دارید در حیطه کاری و پروفشنال، چجوری شناخته بشید؟ مثلا:
Detail-oriented یا Big picture thinker?
Perfectionist یا Practical?
Friendly یا Collegial?
سوم: چه اطلاعاتی برای همکارانتون مفیده؟ مثلا:
مسئول کدوم پروژهها، کدوم بخشهای کار هستید؟ مهارتهاتون کدومهاست؟ در کجای هرم ارگانیزیشن ایستادید؟
اگر این ارکان برای خودتون حداقل مشخصتر باشه، میتونید راحتتر اونها رو به دیگران منتقل کنید.
—————
Personal brand
شما بخشی از سرمایه شماست.
مثل equity، وقتی اون رو میسازید، همیشه و همواره برای شماست. مثل کسی که reputation خوبی داره، حتی وقتی که از شرکتی رفته. تا سالهای سال با خوبی ازش یاد میشه.
مثل investment، حتی وقتی هم که نیستید برای شما کار میکنه - مثل وقتی که دو نفر پشت سر شما که نیستید، به نیکی حرف میزنن؛ یا کسی به کسی پیشنهاد میکنه که شما رو برای شرکتش استخدام کنه.
—————-
Homework:
اگر دوست دارید روی personal brand خودتون کار کنید، بنشینید و زیر هر کدوم از این سه رکن ۱۰ تا لغت که به ذهنتون میاد رو بنویسید.
یک رکن چهارم هم اضافه کنید، و زیر اون ۱۰ لغت که با سرنوشت شما گره خوردن رو بنویسید. مثلا اسم شهرهایی که توش زندگی کردین، دانشگاههایی که رفتین، مدارکی که دارین، و hobbyهای که دارین.
اکر دوست دارین بعدا میتونیم یک جلسه گروهی بذاریم و تمرین کنیم با استفاده از (تمام یا بخشی از) این ۴۰ لغت یک pitch
۳۰ ثانیهای از اینکه کی هستیم و کجا میخوایم بریم بسازیم.
تا دفعه بعد که یک دقیقه زود رو زوم رفتیم و با همکار جدیدی روبرو شدیم، در عرض ۳۰ ثانیه قشنگترین داستان رو از خودمون ارایه بدیم.
Comments